Persian Verb Conjugator with Integrated Persian WordNet (Spoken Style)

You can enter a Persian verb in transcription

normal keys
Depress the Shift button to see the shift keys while cursor is in text area.

See the list of verbs with translations: Simple Verbs, Compound Verbs.

بیدار کردن [bidār kardan]

Past Stem	Present Stem
بیدار کرد	بیدار کن

to wake up someone (cause to become awake or conscious)
Syn: بلند کردن، هوشیار کردن، هشیار کردن، آگاه کردن، انگیختن
- troponymy
  - startle someone from sleep: پروندن، از خواب پروندن
  - return smb. to consciousness: به هوش آوردن
  - disrupt someone's sleep: خواب کسی رو به‌هم زدن، خواب از سر کسی پروندن، چرت کسی رو پاره کردن
- cause
  - stop sleeping: بیدار شدن، از خواب بر خاستن، آگاه شدن، به خود اومدن

Positive Forms

	Simple Past	Imperfect	Perfect Subjunctive	Past Progressive
man	بیدار کردم	بیدار می‌کردم	بیدار کرده باشم	داشتم بیدار می‌کردم
to	بیدار کردی	بیدار می‌کردی	بیدار کرده باشی	داشتی بیدار می‌کردی
un	بیدار کرد	بیدار می‌کرد	بیدار کرده باشه	داشت بیدار می‌کرد
mā	بیدار کردیم	بیدار می‌کردیم	بیدار کرده باشیم	داشتیم بیدار می‌کردیم
shomā	بیدار کردین	بیدار می‌کردین	بیدار کرده باشین	داشتین بیدار می‌کردین
unā	بیدار کردن	بیدار می‌کردن	بیدار کرده باشن	داشتن بیدار می‌کردن

	Present Perfect	Past Perfect	Present Indicative	Present Progressive
man	بیدار کرده‌م	بیدار کرده بودم	بیدار می‌کنم	دارم بیدار می‌کنم
to	بیدار کرده‌ی	بیدار کرده بودی	بیدار می‌کنی	داری بیدار می‌کنی
un	بیدار کرده	بیدار کرده بود	بیدار می‌کنه	داره بیدار می‌کنه
mā	بیدار کرده‌یم	بیدار کرده بودیم	بیدار می‌کنیم	داریم بیدار می‌کنیم
shomā	بیدار کرده‌ین	بیدار کرده بودین	بیدار می‌کنین	دارین بیدار می‌کنین
unā	بیدار کرده‌ن	بیدار کرده بودن	بیدار می‌کنن	دارن بیدار می‌کنن

	Present Subjunctive	Imperative
man	بیدار بکنم
to	بیدار بکنی	بیدار بکن
un	بیدار بکنه
mā	بیدار بکنیم
shomā	بیدار بکنین	بیدار بکنین
unā	بیدار بکنن

Negative Forms

	Simple Past	Imperfect	Perfect Subjunctive
man	بیدار نکردم	بیدار نمی‌کردم	بیدار نکرده باشم
to	بیدار نکردی	بیدار نمی‌کردی	بیدار نکرده باشی
un	بیدار نکرد	بیدار نمی‌کرد	بیدار نکرده باشه
mā	بیدار نکردیم	بیدار نمی‌کردیم	بیدار نکرده باشیم
shomā	بیدار نکردین	بیدار نمی‌کردین	بیدار نکرده باشین
unā	بیدار نکردن	بیدار نمی‌کردن	بیدار نکرده باشن

	Present Perfect	Past Perfect	Present Indicative
man	بیدار نکرده‌م	بیدار نکرده بودم	بیدار نمی‌کنم
to	بیدار نکرده‌ی	بیدار نکرده بودی	بیدار نمی‌کنی
un	بیدار نکرده	بیدار نکرده بود	بیدار نمی‌کنه
mā	بیدار نکرده‌یم	بیدار نکرده بودیم	بیدار نمی‌کنیم
shomā	بیدار نکرده‌ین	بیدار نکرده بودین	بیدار نمی‌کنین
unā	بیدار نکرده‌ن	بیدار نکرده بودن	بیدار نمی‌کنن

	Present Subjunctive	Imperative
man	بیدار نکنم
to	بیدار نکنی	بیدار نکن
un	بیدار نکنه
mā	بیدار نکنیم
shomā	بیدار نکنین	بیدار نکنین
unā	بیدار نکنن

Copyright (c) 2006-2013 Artem Lukanin
The online version was inspired by Ali Jahanshiri's original downloadable PVC for Windows which is now also available as an online version.
Persian meanings are now grouped according to synsets per WordNet.
These sentences are direct translations into Persian from WordNet example sentences.