Persian Verb Conjugator with Integrated Persian WordNet (Spoken Style)

You can enter a Persian verb in transcription

Infinitive: Note: aa=ā

Keyboard layout, unshifted  

normal keys
Depress the Shift button to see the shift keys while cursor is in text area.

See the list of verbs with translations: Simple Verbs, Compound Verbs.

دست از چیزی کشیدن [dast az chizi keshidan]

Past Stem Present Stem Synonyms
دست از چیزی کشید دست از چیزی کشبس کردن، متوقف کردن

  1. to let go of something
  2. to stop doing something

Click here to add a sample of usage!

Positive Forms

 Simple PastImperfectPerfect SubjunctivePast Progressive
manدست از چیزی کشیدمدست از چیزی می‌کشیدمدست از چیزی کشیده باشمداشتم دست از چیزی می‌کشیدم
toدست از چیزی کشیدیدست از چیزی می‌کشیدیدست از چیزی کشیده باشیداشتی دست از چیزی می‌کشیدی
unدست از چیزی کشیددست از چیزی می‌کشیددست از چیزی کشیده باشهداشت دست از چیزی می‌کشید
دست از چیزی کشیدیمدست از چیزی می‌کشیدیمدست از چیزی کشیده باشیمداشتیم دست از چیزی می‌کشیدیم
shomāدست از چیزی کشیدیندست از چیزی می‌کشیدیندست از چیزی کشیده باشینداشتین دست از چیزی می‌کشیدین
unāدست از چیزی کشیدندست از چیزی می‌کشیدندست از چیزی کشیده باشنداشتن دست از چیزی می‌کشیدن
 Present PerfectPast PerfectPresent IndicativePresent Progressive
manدست از چیزی کشیده‌مدست از چیزی کشیده بودمدست از چیزی می‌کشمدارم دست از چیزی می‌کشم
toدست از چیزی کشیده‌یدست از چیزی کشیده بودیدست از چیزی می‌کشیداری دست از چیزی می‌کشی
unدست از چیزی کشیدهدست از چیزی کشیده بوددست از چیزی می‌کشهداره دست از چیزی می‌کشه
دست از چیزی کشیده‌یمدست از چیزی کشیده بودیمدست از چیزی می‌کشیمداریم دست از چیزی می‌کشیم
shomāدست از چیزی کشیده‌یندست از چیزی کشیده بودیندست از چیزی می‌کشیندارین دست از چیزی می‌کشین
unāدست از چیزی کشیده‌ندست از چیزی کشیده بودندست از چیزی می‌کشندارن دست از چیزی می‌کشن
 Present SubjunctiveImperative
manدست از چیزی بکشم 
toدست از چیزی بکشیدست از چیزی بکش
unدست از چیزی بکشه 
دست از چیزی بکشیم 
shomāدست از چیزی بکشیندست از چیزی بکشین
unāدست از چیزی بکشن 

Negative Forms

 Simple PastImperfectPerfect Subjunctive
manدست از چیزی نکشیدمدست از چیزی نمی‌کشیدمدست از چیزی نکشیده باشم
toدست از چیزی نکشیدیدست از چیزی نمی‌کشیدیدست از چیزی نکشیده باشی
unدست از چیزی نکشیددست از چیزی نمی‌کشیددست از چیزی نکشیده باشه
دست از چیزی نکشیدیمدست از چیزی نمی‌کشیدیمدست از چیزی نکشیده باشیم
shomāدست از چیزی نکشیدیندست از چیزی نمی‌کشیدیندست از چیزی نکشیده باشین
unāدست از چیزی نکشیدندست از چیزی نمی‌کشیدندست از چیزی نکشیده باشن
 Present PerfectPast PerfectPresent Indicative
manدست از چیزی نکشیده‌مدست از چیزی نکشیده بودمدست از چیزی نمی‌کشم
toدست از چیزی نکشیده‌یدست از چیزی نکشیده بودیدست از چیزی نمی‌کشی
unدست از چیزی نکشیدهدست از چیزی نکشیده بوددست از چیزی نمی‌کشه
دست از چیزی نکشیده‌یمدست از چیزی نکشیده بودیمدست از چیزی نمی‌کشیم
shomāدست از چیزی نکشیده‌یندست از چیزی نکشیده بودیندست از چیزی نمی‌کشین
unāدست از چیزی نکشیده‌ندست از چیزی نکشیده بودندست از چیزی نمی‌کشن
 Present SubjunctiveImperative
manدست از چیزی نکشم 
toدست از چیزی نکشیدست از چیزی نکش
unدست از چیزی نکشه 
دست از چیزی نکشیم 
shomāدست از چیزی نکشیندست از چیزی نکشین
unāدست از چیزی نکشن 

Copyright (c) 2006-2013 Artem Lukanin
The online version was inspired by Ali Jahanshiri's original downloadable PVC for Windows which is now also available as an online version.
Persian meanings are now grouped according to synsets per WordNet.
These sentences are direct translations into Persian from WordNet example sentences.