Persian Verb Conjugator with Integrated Persian WordNet

You can enter a Persian verb in transcription

normal keys
Depress the Shift button to see the shift keys while cursor is in text area.

See the list of verbs with translations: Simple Verbs, Compound Verbs.

به درد خوردن [be dard khordan]

Past Stem	Present Stem
به درد خورد	به درد خور

fig. to be useful (using)
Syn: صرف کردن، به‌کار بردن، مصرف کردن
fig. to serve a purpose (having value)
Syn: صرفیدن، ارزیدن

4 examples of usage

Positive Forms

	Simple Past	Imperfect	Perfect Subjunctive	Past Progressive
man	به درد خوردم	به درد می‌خوردم	به درد خورده باشم	داشتم به درد می‌خوردم
to	به درد خوردی	به درد می‌خوردی	به درد خورده باشی	داشتی به درد می‌خوردی
u	به درد خورد	به درد می‌خورد	به درد خورده باشد	داشت به درد می‌خورد
mā	به درد خوردیم	به درد می‌خوردیم	به درد خورده باشیم	داشتیم به درد می‌خوردیم
shomā	به درد خوردید	به درد می‌خوردید	به درد خورده باشید	داشتید به درد می‌خوردید
ānhā	به درد خوردند	به درد می‌خوردند	به درد خورده باشند	داشتند به درد می‌خوردند

	Present Perfect	Past Perfect	Present Indicative	Present Progressive
man	به درد خورده‌ام	به درد خورده بودم	به درد می‌خورم	دارم به درد می‌خورم
to	به درد خورده‌ای	به درد خورده بودی	به درد می‌خوری	داری به درد می‌خوری
u	به درد خورده است	به درد خورده بود	به درد می‌خورد	دارد به درد می‌خورد
mā	به درد خورده‌ایم	به درد خورده بودیم	به درد می‌خوریم	داریم به درد می‌خوریم
shomā	به درد خورده‌اید	به درد خورده بودید	به درد می‌خورید	دارید به درد می‌خورید
ānhā	به درد خورده‌اند	به درد خورده بودند	به درد می‌خورند	دارند به درد می‌خورند

	Present Subjunctive	Future	Imperative
man	به درد بخورم	به درد خواهم خورد
to	به درد بخوری	به درد خواهی خورد	به درد بخور
u	به درد بخورد	به درد خواهد خورد
mā	به درد بخوریم	به درد خواهیم خورد
shomā	به درد بخورید	به درد خواهید خورد	به درد بخورید
ānhā	به درد بخورند	به درد خواهند خورد

Negative Forms

	Simple Past	Imperfect	Perfect Subjunctive
man	به درد نخوردم	به درد نمی‌خوردم	به درد نخورده باشم
to	به درد نخوردی	به درد نمی‌خوردی	به درد نخورده باشی
u	به درد نخورد	به درد نمی‌خورد	به درد نخورده باشد
mā	به درد نخوردیم	به درد نمی‌خوردیم	به درد نخورده باشیم
shomā	به درد نخوردید	به درد نمی‌خوردید	به درد نخورده باشید
ānhā	به درد نخوردند	به درد نمی‌خوردند	به درد نخورده باشند

	Present Perfect	Past Perfect	Present Indicative
man	به درد نخورده‌ام	به درد نخورده بودم	به درد نمی‌خورم
to	به درد نخورده‌ای	به درد نخورده بودی	به درد نمی‌خوری
u	به درد نخورده است	به درد نخورده بود	به درد نمی‌خورد
mā	به درد نخورده‌ایم	به درد نخورده بودیم	به درد نمی‌خوریم
shomā	به درد نخورده‌اید	به درد نخورده بودید	به درد نمی‌خورید
ānhā	به درد نخورده‌اند	به درد نخورده بودند	به درد نمی‌خورند

	Present Subjunctive	Future	Imperative
man	به درد نخورم	به درد نخواهم خورد
to	به درد نخوری	به درد نخواهی خورد	به درد نخور
u	به درد نخورد	به درد نخواهد خورد
mā	به درد نخوریم	به درد نخواهیم خورد
shomā	به درد نخورید	به درد نخواهید خورد	به درد نخورید
ānhā	به درد نخورند	به درد نخواهند خورد

Copyright (c) 2006-2013 Artem Lukanin
The online version was inspired by Ali Jahanshiri's original downloadable PVC for Windows which is now also available as an online version.
Persian meanings are now grouped according to synsets per WordNet.
These sentences are direct translations into Persian from WordNet example sentences.