Persian Verb Conjugator with Integrated Persian WordNet (Spoken Style)

You can enter a Persian verb in transcription

Infinitive: Note: aa=ā

Keyboard layout, unshifted  

normal keys
Depress the Shift button to see the shift keys while cursor is in text area.

See the list of verbs with translations: Simple Verbs, Compound Verbs.

اسکی صحرانوردی کردن [eski-ye sahrānavardi kardan]

Past Stem Present Stem Synonyms
اسکی صحرانوردی کرد اسکی صحرانوردی کناسکی کردن

  1. to cross-country ski
  2. to do cross-country skiing

Click here to add a sample of usage! | Disable audio, faster page load

Positive Forms

 Simple PastImperfectPerfect SubjunctivePast Progressive
manاسکی صحرانوردی کردماسکی صحرانوردی می‌کردماسکی صحرانوردی کرده باشمداشتم اسکی صحرانوردی می‌کردم
toاسکی صحرانوردی کردیاسکی صحرانوردی می‌کردیاسکی صحرانوردی کرده باشیداشتی اسکی صحرانوردی می‌کردی
unاسکی صحرانوردی کرداسکی صحرانوردی می‌کرداسکی صحرانوردی کرده باشهداشت اسکی صحرانوردی می‌کرد
اسکی صحرانوردی کردیماسکی صحرانوردی می‌کردیماسکی صحرانوردی کرده باشیمداشتیم اسکی صحرانوردی می‌کردیم
shomāاسکی صحرانوردی کردیناسکی صحرانوردی می‌کردیناسکی صحرانوردی کرده باشینداشتین اسکی صحرانوردی می‌کردین
unāاسکی صحرانوردی کردناسکی صحرانوردی می‌کردناسکی صحرانوردی کرده باشنداشتن اسکی صحرانوردی می‌کردن
 Present PerfectPast PerfectPresent IndicativePresent Progressive
manاسکی صحرانوردی کرده‌ماسکی صحرانوردی کرده بودماسکی صحرانوردی می‌کنمدارم اسکی صحرانوردی می‌کنم
toاسکی صحرانوردی کرده‌یاسکی صحرانوردی کرده بودیاسکی صحرانوردی می‌کنیداری اسکی صحرانوردی می‌کنی
unاسکی صحرانوردی کردهاسکی صحرانوردی کرده بوداسکی صحرانوردی می‌کنهداره اسکی صحرانوردی می‌کنه
اسکی صحرانوردی کرده‌یماسکی صحرانوردی کرده بودیماسکی صحرانوردی می‌کنیمداریم اسکی صحرانوردی می‌کنیم
shomāاسکی صحرانوردی کرده‌یناسکی صحرانوردی کرده بودیناسکی صحرانوردی می‌کنیندارین اسکی صحرانوردی می‌کنین
unāاسکی صحرانوردی کرده‌ناسکی صحرانوردی کرده بودناسکی صحرانوردی می‌کنندارن اسکی صحرانوردی می‌کنن
 Present SubjunctiveImperative
manاسکی صحرانوردی بکنم 
toاسکی صحرانوردی بکنیاسکی صحرانوردی بکن
unاسکی صحرانوردی بکنه 
اسکی صحرانوردی بکنیم 
shomāاسکی صحرانوردی بکنیناسکی صحرانوردی بکنین
unāاسکی صحرانوردی بکنن 

Negative Forms

 Simple PastImperfectPerfect Subjunctive
manاسکی صحرانوردی نکردماسکی صحرانوردی نمی‌کردماسکی صحرانوردی نکرده باشم
toاسکی صحرانوردی نکردیاسکی صحرانوردی نمی‌کردیاسکی صحرانوردی نکرده باشی
unاسکی صحرانوردی نکرداسکی صحرانوردی نمی‌کرداسکی صحرانوردی نکرده باشه
اسکی صحرانوردی نکردیماسکی صحرانوردی نمی‌کردیماسکی صحرانوردی نکرده باشیم
shomāاسکی صحرانوردی نکردیناسکی صحرانوردی نمی‌کردیناسکی صحرانوردی نکرده باشین
unāاسکی صحرانوردی نکردناسکی صحرانوردی نمی‌کردناسکی صحرانوردی نکرده باشن
 Present PerfectPast PerfectPresent Indicative
manاسکی صحرانوردی نکرده‌ماسکی صحرانوردی نکرده بودماسکی صحرانوردی نمی‌کنم
toاسکی صحرانوردی نکرده‌یاسکی صحرانوردی نکرده بودیاسکی صحرانوردی نمی‌کنی
unاسکی صحرانوردی نکردهاسکی صحرانوردی نکرده بوداسکی صحرانوردی نمی‌کنه
اسکی صحرانوردی نکرده‌یماسکی صحرانوردی نکرده بودیماسکی صحرانوردی نمی‌کنیم
shomāاسکی صحرانوردی نکرده‌یناسکی صحرانوردی نکرده بودیناسکی صحرانوردی نمی‌کنین
unāاسکی صحرانوردی نکرده‌ناسکی صحرانوردی نکرده بودناسکی صحرانوردی نمی‌کنن
 Present SubjunctiveImperative
manاسکی صحرانوردی نکنم 
toاسکی صحرانوردی نکنیاسکی صحرانوردی نکن
unاسکی صحرانوردی نکنه 
اسکی صحرانوردی نکنیم 
shomāاسکی صحرانوردی نکنیناسکی صحرانوردی نکنین
unāاسکی صحرانوردی نکنن 

Copyright (c) 2006-2013 Artem Lukanin
The online version was inspired by Ali Jahanshiri's original downloadable PVC for Windows which is now also available as an online version.
Persian meanings are now grouped according to synsets per WordNet.
These sentences are direct translations into Persian from WordNet example sentences.
Control Panel