Persian Verb Conjugator with Integrated Persian WordNet

You can enter a Persian verb in transcription

normal keys
Depress the Shift button to see the shift keys while cursor is in text area.

See the list of verbs with translations: Simple Verbs, Compound Verbs.

جوش آوردن [jush āvardan]

Past Stem	Present Stem	Synonyms
جوش آورد	جوش آور	جوش دادن، جوشاندن

colloq. to boil
colloq. to bring to a boil
colloq. to boil over
colloq. to overheat
fig. to become agitated
fig. to become angry

Positive Forms

	Simple Past	Imperfect	Perfect Subjunctive	Past Progressive
man	جوش آوردم	جوش می‌آوردم	جوش آورده باشم	داشتم جوش می‌آوردم
to	جوش آوردی	جوش می‌آوردی	جوش آورده باشی	داشتی جوش می‌آوردی
u	جوش آورد	جوش می‌آورد	جوش آورده باشد	داشت جوش می‌آورد
mā	جوش آوردیم	جوش می‌آوردیم	جوش آورده باشیم	داشتیم جوش می‌آوردیم
shomā	جوش آوردید	جوش می‌آوردید	جوش آورده باشید	داشتید جوش می‌آوردید
ānhā	جوش آوردند	جوش می‌آوردند	جوش آورده باشند	داشتند جوش می‌آوردند

	Present Perfect	Past Perfect	Present Indicative	Present Progressive
man	جوش آورده‌ام	جوش آورده بودم	جوش می‌آورم	دارم جوش می‌آورم
to	جوش آورده‌ای	جوش آورده بودی	جوش می‌آوری	داری جوش می‌آوری
u	جوش آورده است	جوش آورده بود	جوش می‌آورد	دارد جوش می‌آورد
mā	جوش آورده‌ایم	جوش آورده بودیم	جوش می‌آوریم	داریم جوش می‌آوریم
shomā	جوش آورده‌اید	جوش آورده بودید	جوش می‌آورید	دارید جوش می‌آورید
ānhā	جوش آورده‌اند	جوش آورده بودند	جوش می‌آورند	دارند جوش می‌آورند

	Present Subjunctive	Future	Imperative
man	جوش بیاورم	جوش خواهم آورد
to	جوش بیاوری	جوش خواهی آورد	جوش بیاور
u	جوش بیاورد	جوش خواهد آورد
mā	جوش بیاوریم	جوش خواهیم آورد
shomā	جوش بیاورید	جوش خواهید آورد	جوش بیاورید
ānhā	جوش بیاورند	جوش خواهند آورد

Negative Forms

	Simple Past	Imperfect	Perfect Subjunctive
man	جوش نیاوردم	جوش نمی‌آوردم	جوش نیاورده باشم
to	جوش نیاوردی	جوش نمی‌آوردی	جوش نیاورده باشی
u	جوش نیاورد	جوش نمی‌آورد	جوش نیاورده باشد
mā	جوش نیاوردیم	جوش نمی‌آوردیم	جوش نیاورده باشیم
shomā	جوش نیاوردید	جوش نمی‌آوردید	جوش نیاورده باشید
ānhā	جوش نیاوردند	جوش نمی‌آوردند	جوش نیاورده باشند

	Present Perfect	Past Perfect	Present Indicative
man	جوش نیاورده‌ام	جوش نیاورده بودم	جوش نمی‌آورم
to	جوش نیاورده‌ای	جوش نیاورده بودی	جوش نمی‌آوری
u	جوش نیاورده است	جوش نیاورده بود	جوش نمی‌آورد
mā	جوش نیاورده‌ایم	جوش نیاورده بودیم	جوش نمی‌آوریم
shomā	جوش نیاورده‌اید	جوش نیاورده بودید	جوش نمی‌آورید
ānhā	جوش نیاورده‌اند	جوش نیاورده بودند	جوش نمی‌آورند

	Present Subjunctive	Future	Imperative
man	جوش نیاورم	جوش نخواهم آورد
to	جوش نیاوری	جوش نخواهی آورد	جوش نیاور
u	جوش نیاورد	جوش نخواهد آورد
mā	جوش نیاوریم	جوش نخواهیم آورد
shomā	جوش نیاورید	جوش نخواهید آورد	جوش نیاورید
ānhā	جوش نیاورند	جوش نخواهند آورد

Copyright (c) 2006-2013 Artem Lukanin
The online version was inspired by Ali Jahanshiri's original downloadable PVC for Windows which is now also available as an online version.
Persian meanings are now grouped according to synsets per WordNet.
These sentences are direct translations into Persian from WordNet example sentences.