Persian Verb Conjugator with Integrated Persian WordNet

You can enter a Persian verb in transcription

normal keys
Depress the Shift button to see the shift keys while cursor is in text area.

See the list of verbs with translations: Simple Verbs, Compound Verbs.

بازی کردن [bāzi kardan]

Past Stem	Present Stem
بازی کرد	بازی کن

to play (participate in games or sport)
Syn: باختن، زدن
- direct hypernym
  - compete for something; engage in a contest; measure oneself against others: مسابقه دادن، رقابت کردن، شرکت کردن، در دست داشتن
- troponymy
  - play tennis: تنیس بازی کردن، تنیس زدن، تنیس‌بازی کردن
to play (with) (manipulate manually or in one's mind or imagination)
Syn: ور رفتن، کاویدن
to play (play a role or part)
- troponymy
  - represent fictitiously, as in a play, or pretend to be or act like: وانمود کردن
to play (act or have an effect in a specified way or with a specific effect or outcome)
to play (be at play; be engaged in playful activity; amuse oneself in a way characteristic of children)
- troponymy
  - play boisterously: ورجه‌وورجه کردن، جست‌وخیز کردن

7 examples of usage

Positive Forms

	Simple Past	Imperfect	Perfect Subjunctive	Past Progressive
man	بازی کردم	بازی می‌کردم	بازی کرده باشم	داشتم بازی می‌کردم
to	بازی کردی	بازی می‌کردی	بازی کرده باشی	داشتی بازی می‌کردی
u	بازی کرد	بازی می‌کرد	بازی کرده باشد	داشت بازی می‌کرد
mā	بازی کردیم	بازی می‌کردیم	بازی کرده باشیم	داشتیم بازی می‌کردیم
shomā	بازی کردید	بازی می‌کردید	بازی کرده باشید	داشتید بازی می‌کردید
ānhā	بازی کردند	بازی می‌کردند	بازی کرده باشند	داشتند بازی می‌کردند

	Present Perfect	Past Perfect	Present Indicative	Present Progressive
man	بازی کرده‌ام	بازی کرده بودم	بازی می‌کنم	دارم بازی می‌کنم
to	بازی کرده‌ای	بازی کرده بودی	بازی می‌کنی	داری بازی می‌کنی
u	بازی کرده است	بازی کرده بود	بازی می‌کند	دارد بازی می‌کند
mā	بازی کرده‌ایم	بازی کرده بودیم	بازی می‌کنیم	داریم بازی می‌کنیم
shomā	بازی کرده‌اید	بازی کرده بودید	بازی می‌کنید	دارید بازی می‌کنید
ānhā	بازی کرده‌اند	بازی کرده بودند	بازی می‌کنند	دارند بازی می‌کنند

	Present Subjunctive	Future	Imperative
man	بازی بکنم	بازی خواهم کرد
to	بازی بکنی	بازی خواهی کرد	بازی بکن
u	بازی بکند	بازی خواهد کرد
mā	بازی بکنیم	بازی خواهیم کرد
shomā	بازی بکنید	بازی خواهید کرد	بازی بکنید
ānhā	بازی بکنند	بازی خواهند کرد

Negative Forms

	Simple Past	Imperfect	Perfect Subjunctive
man	بازی نکردم	بازی نمی‌کردم	بازی نکرده باشم
to	بازی نکردی	بازی نمی‌کردی	بازی نکرده باشی
u	بازی نکرد	بازی نمی‌کرد	بازی نکرده باشد
mā	بازی نکردیم	بازی نمی‌کردیم	بازی نکرده باشیم
shomā	بازی نکردید	بازی نمی‌کردید	بازی نکرده باشید
ānhā	بازی نکردند	بازی نمی‌کردند	بازی نکرده باشند

	Present Perfect	Past Perfect	Present Indicative
man	بازی نکرده‌ام	بازی نکرده بودم	بازی نمی‌کنم
to	بازی نکرده‌ای	بازی نکرده بودی	بازی نمی‌کنی
u	بازی نکرده است	بازی نکرده بود	بازی نمی‌کند
mā	بازی نکرده‌ایم	بازی نکرده بودیم	بازی نمی‌کنیم
shomā	بازی نکرده‌اید	بازی نکرده بودید	بازی نمی‌کنید
ānhā	بازی نکرده‌اند	بازی نکرده بودند	بازی نمی‌کنند

	Present Subjunctive	Future	Imperative
man	بازی نکنم	بازی نخواهم کرد
to	بازی نکنی	بازی نخواهی کرد	بازی نکن
u	بازی نکند	بازی نخواهد کرد
mā	بازی نکنیم	بازی نخواهیم کرد
shomā	بازی نکنید	بازی نخواهید کرد	بازی نکنید
ānhā	بازی نکنند	بازی نخواهند کرد

Copyright (c) 2006-2013 Artem Lukanin
The online version was inspired by Ali Jahanshiri's original downloadable PVC for Windows which is now also available as an online version.
Persian meanings are now grouped according to synsets per WordNet.
These sentences are direct translations into Persian from WordNet example sentences.